جدول جو
جدول جو

معنی رجحان داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

رجحان داشتن
(تَ حُ کَ دَ)
چربیدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). ترجیح داشتن. برتری داشتن. مزیت داشتن. فزون آمدن. افزون آمدن. تفوق داشتن. فضیلت داشتن: قول او بر فعل... رجحان دارد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
رجحان داشتن
برتر بودن سر بودن
تصویری از رجحان داشتن
تصویر رجحان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روان داشتن
تصویر روان داشتن
روان کردن
کنایه از جاری ساختن حکم، نافذ کردن، برای مثال بخواه جان و دل بنده و روان بستان / که حکم بر سر آزادگان روان داری (حافظ - ۸۸۸)
فرهنگ فارسی عمید
(گُ سَسْ تَ)
تاوان داشتن:
کار بر قانون ساقی کن در ایام بهار
ترجمان داری، نهی گر بر زمین پیمانه را.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَفْ فُ تَ)
روانه داشتن. فرستادن. ارسال کردن. روانه کردن: پس بنده بر سبیل فال این ناتمامی روان داشت امید زیارت دولت را.... (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، نافذ کردن. مجری کردن. انفاذ. تنفیذ:
جورت که روان دارد بر عقل و دلم فرمان
بر تا نبرد جانم هرچند روا داری.
فتوحی مروزی.
و رجوع به روان شود.
- روان داشتن حکم، نافذ داشتن آن. (آنندراج) :
بخواه جان و دل بنده و روان بستان
که حکم بر سر آزادگان روان داری.
حافظ (از آنندراج).
- روان داشتن کار، روبراه کردن آن. انجام دادن و تمام کردن آن:
که همواره کارم به خوبی روان
همی داشت آن مرد روشن روان.
فردوسی.
، جاری ساختن:
تا روانم هست نامت بر زبان دارم روان
تا وجودم هست خواهد بود نقشت در ضمیر.
سعدی.
، حفظ کردن. از بر کردن. نیک آموختن. روان کردن.
- روان داشتن سبق و درس و ابجد و خط و سواد، کنایه است از از بر داشتن سبق و درس و.... (از آنندراج). رجوع به روان کردن و روان ساختن شود:
سکوت مایۀ علم است زآن سبب لب جوی
خموش مانده خط موج را روان دارد.
شفائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَشْ کَ دَ)
برتری دادن. فضیلت نهادن. برتر شمردن. مزیت دادن. تفوق دادن. ترجیح دادن. افزون شمردن. افزونی دادن
لغت نامه دهخدا
تصویری از رجحان یافتن
تصویر رجحان یافتن
برتری یافتن سر آمدن برتری یافتن تفوق پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جریان داشتن
تصویر جریان داشتن
آشیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجحان دادن
تصویر رجحان دادن
فضیلت نهادن، برتری دادن
فرهنگ لغت هوشیار